دختر مشرقیم دختر آفتاب
پوستم از رنگ بزک کردهء مهتاب
زلفم از رنگ سیاه شب یلدا
چشام از روشنی روزن شبها
همه حرفام مهربونی
با نجابت یار جونی
سر سپردهء محبت
با نگاهی آسمونی
دختر مشرقیم من
دختر مشرقیم من
خونم از رنگ زلال سرخ عشق
گریه هام چشمهء پاک و بی ریا
منم اون تنهاترین دختر شهر
که داره میشکنه اما بی صدا
دختر مشرقیم من
دختر مشرقیم من
صدام از شرشر آب چشمه ها
تشنه ام تشنه ترین تشنه ها
تشنهء مرد سوار که بیاد
قصهء هزار و یک شب رو بخواد
تا براش از دیو قصه ها بگم
زخم تن وحشت سایه ها بگم
تا براش از دیو قصه ها بگم
زخم تن وحشت سایه ها بگم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0